دزد شریف

دزد شریف

صبح زود، در کوچه‌های خلوت مشهد، مردی با شتاب به سوی حرم امام رضا (ع) می‌رفت. دزد که از مدتی پیش او را زیر نظر گرفته بود، در لحظه‌ای مناسب جلوش ظاهر شد و با تهدید، گوشی موبایل و وسایل دیگرش را از او گرفت. نگاه دزد به چهره‌ خسته و چشمانِ بیدار مرد افتاد و از سرِ کنجکاوی پرسید: «این وقتِ صبح چرا این‌قدر عجله داری؟»

مرد با لحنی آرام پاسخ داد: «من خادمِ امام رضا هستم و شیفتِ صبحِ حرم را دارم.»
دزد با شنیدنِ نامِ امام رضا (ع)، کمی مکث کرد. قلبش لرزید و وجدانش بیدار شد. به چهره خادم نگاهی انداخت و بدونِ هیچ حرفی، گوشی و وسایلِ دیگرش را به او بازگرداند.

سپس با شرمندگی گفت: «من هم مخلصِ امام رضا هستم. نمی‌تونم چیزی از کسی که برای آقا خدمت می‌کنه، بگیرم.»

خادم تبسمی کرد و گفت: «کرمِ امام رضا شاملِ حالت شده، برادر.» و به راهِ خود ادامه داد. دزد نیز ایستاد و با نگاهی به سوی حرم و نورِ طلایی که از گنبد می‌تابید، به فکر فرو رفت؛ گویی دلش در آن لحظه به سکینه‌ای عارفانه رسیده بود.

بر اساس داستانکی از جناب آقای مهرابی

ارتباط با ما

برای کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره‌های تخصصی در زمینه های مختلف و مرتبط، می‌توانید از طریق زیر با ما در تماس باشید:

وبینار پیش رو(رایگان)
👇🌹

https://m0h.ir/us5usi

وب‌سایتwww.alielmkhah.ir

ایمیلxp_elmkhah@yahoo.com

شماره تماس: ۰۹۳۹۷۱۶۱۵۸۴ و ۰۹۱۵۵۰۸۹۱۶۸

اینستاگرام@a.elmkhah.ir

سایت عرش اندیشان

پلتفرم محیط

پادکست‌ها

تخفیفات دوره‌ای و ویژه

0

Your Cart